کد مطلب:314055 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:184

به امر آقا اسم ایشان عباس می شود
جناب حجةالاسلام آقای نورآبادی فرمودند:

4. بنده این قضیه را از خود آقای مقیمان سؤال كردم و ایشان قضیه را به تفصیل شرح دادند. آقای عباس مقیمان الآن 30 سال دارد و از طلاب فاضل مشهد مقدس است. بنده به علت همشهری بودن، بلكه همكلاسی بودن با ایشان در تحصیلات فرهنگی، حدود بیست سال است كه ایشان را می شناسم و ارتباط نزدیك ما با ایشان، از پانزده سال قبل است، یعنی اوایل شروع به تحصیل علوم دینی، و خلاصه، بنده ایشان را به صدق و صفا و دیانت می شناسم.

آقای مقیمان در سنین پنج شش سالگی دچار مرض سختی می شوند. كلیه های ایشان چرك كرده، بدن وی به طور اعجاب انگیزی ورم می كند و ایشان به پزشكان متخصص مختلف كه در نیشابور و مشهد مطب داشته اند، مراجعه می كنند و هیچ یك از آنها قادر به درمان وی نمی شوند. حتی بعضی از پزشكان مشهد، پس از معاینه می گویند: آقا، مرده را پیش ما آورده ای؟!

پدر ایشان، كه شخصی معتقد و مقدس بوده است، در مشهد مقدس كنار مرقد مطهر ضامن غریبان علی بن موسی الرضا علیهماالسلام مدتی عباس آقا را دخیل می كند (البته نام ایشان ابتدا مجید بوده است، ولی بعد از شفایافتن به دست حضرت اباالفضل العباس علیه السلام، به امر آقا اسم ایشان عباس می شود).

بعد از چند روز، به علت و كثرت مشاغل از مشهد عازم نیشابور می شود و به حضرت رضا علیه السلام عرض می كند كه «آقا، من در نیشابور هم كه باشم شما می توانید مرا شفا بدهید» و عباس آقا را به نیشابور می آورد. شب كه می شود خود پدر عباس آقا، در عالم رؤیا حضرت فاطمه ی زهرا علیهاالسلام را مشاهده می كند كه مژده ی شفایافتن فرزندش را به او می دهد. از طرف دیگر، همان شب یك مرتبه عباس آقا كه از شدت بیماری حركتی نداشته بدنش ورم كرده بود و مشرف به مرگ بود، از خواب بیدار می شود و دم درب می رود و می گوید: چه كسی چشمان مرا گرفته بود؟! با گفتن این حرف، همه جلوی عباس آقا می آیند و با كمال تعجب می بینند او از جایش بلند شده دم درب خوابیده است.



[ صفحه 451]



می گویند: ما نبودیم، چه كسی چشم تو را گرفته بود؟ مگر چه دیدی؟ او می گوید: دو نفر آقا اینجا بودند. یك از آنها گفت: من همان كسی هستم كه پدرت برای شفای تو به من متوسل شده است و دیگری گفت: من هم عباس هستم. و از این به بعد تو هم اسمت عباس باشد. سپس آقا حضرت اباالفضل العباس علیه السلام دستی به بدن من كشیدند. البته پدر ایشان هم یك لوستر نذر هیئت حضرت اباالفضل نیشابور كرده بود كه بعد از شفایافتن ادا می كند. همچنین نذر می كند كه روز تاسوعا فرزندش مجیدآقا (كه حالا بعد از شفایافتن اسمش عباس شده است) به مردم شربت بدهد. به این ترتیب دوست عزیز ما، جناب آقا عباس مقیمان، به بركت حضرت اباالفضل العباس علیه السلام زندگی تازه ای را آغاز می كند.